و همینطور آریا و کاتلین

ساخت وبلاگ
یکی از همکلاسیام اسمش امیرحسینه. با وجود این که به جز من صرفا نه نفر دیگه توی کلاسمون بودند، من تا دو هفته اول متوجهش نشده بودم. وقتی هم متوجهش شدم که از استاد زیست ترم یکمون بهترین سوال کل تاریخ آموز و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:16

باید برم مهمونی فاطمه. یه چیزی برای فرزانه گرفتم که دل تو دلم نیست بهش بدم. نه این که چیز خیلی خیلی خاصی باشه، صرفا به سختی جلوی خودم رو گفتم که از دیروز بهش نگم که «یه چیزی برات گرفتم». برای من حقیقت و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 195 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:16

دیالوگ هر از چندگاهی من و بابام:

- بابا، حالا جنگ می‌شه؟

- نه

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 195 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:16

عزیزم، آرزوی قلبی مادرت توی نوزده سالگی این بود که یک بار مثل انسان‌های کوشا و بادرایت، و برای تنها سه هفته، خیلی خیلی خیلی زیاد درس بخونه و دوره امتحانات زیبایی رو بگذرونه، و کم‌تر دراما کویین باشه. بذار ببینیم بالاخره توی ترم سه این آرزو رو برآورده می‌کنه، یا باز هم فقط حداقل یک سال از زندگی‌ش کم می‌کنه.

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:16

توی زندگی من چند نفر هستند که طرفدار نظامند، و واسشون ناراحت‌کننده بوده ماجراهای اخیر. و برام مهمند اون چند نفر. به هر حال من خوشم نمیاد که خودم رو این‌جا سانسور کنم، و دلیلی هم نمی‌بینم به هر حال. فک و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 200 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:16

عزیزم، دیگه نمی‌فهمم واقعا. و می‌دونی، من الان به جنگ خیلی فکر نمی‌کنم، ازش هم نمی‌ترسم، چون درکی ازش ندارم. چیزی که من الان ازش واقعا وحشت می‌کنم، اینه که من با این آدم‌ها از یک ملیتم. نزدیکم هستند.  و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:16

فردا امتحان ریاضیات مهندسی دارم، سطحم در تبدیل فوریه فقط کمی از یک جلبک تک‌سلولی بیش‌تره، و چیزی که تمام ذهنم رو مشغول کرده، اینه که چطور ممکنه یک نفر بیاد بگه «صداقت سپاه در پذیرش اشتباهش ارزشمنده»؟ و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 203 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:16

یک بار من خواستم توی دوران امتحاناتم دراما کویین نباشم. ببین چی شد. کاش به همون دوران سوختن همزمان لپ‌تاپ و گوشی‌م برگردم. 

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 188 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:16

بذار تعریف کنم که امتحان ریاضیات مهندسی‌م چطوری شد. این طوری بود که من روز قبلش به زحمت تونستم به شکل حدودی بفهمم چه خبره، و اگه شب هم بیدار می‌موندم، احتمالا می‌تونستم کامل بفهمم که چه خبره. ولی ساعت و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 335 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:16

چون که دوست دارم بیش‌تر حرف بزنم.

این‌جا.

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:16

می‌دونی، گاهی اوقات هم واقعا دوست دارم صرفا پنج دقیقه از سی سالگی‌م رو ببینم.  ببینم که تا اون موقع چه پیشرفتی در رقصیدن کردم، توی خونه زیبا و عجیب غریب معمولی‌نمایی زندگی می‌کنیم یا نه، موهام به چه ا و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 189 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:34

بیاین برای من تعریف کنین که چه خبر. (پیشنهادهایی برای چگونگی فرار کردن از خواب، به انسان‌های غمگینی که فردا هشت صبح کلاس ریاضیات مهندسی دارند). (و ارائه میکروبشون رو آماده نکردند).

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 192 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:34

می‌دونی عزیزم، وقتی دبیرستانی بودیم، فاطمه وقتی عصبی بود از دستم، بهم می‌گفت که یکم آروم‌تر حرف بزنم، و یا این که خیلی جیغ جیغ می‌کنم. از وقتی اومدم دانشگاه هیچ‌کس همچین چیزی بهم نگفته. ممکنه بخشی‌ش ب و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 196 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:34

امروز داشتم درس می‌خوندم، و این آهنگ پلی شد. مثل هر باری که تا حالا شنیدمش، فک کردم که این رو باید وقتی تنها توی اتوبوسی، یک اتوبوسی که وسط جنگل‌های سبزه، و اون جنگل‌ها مرطوبند، انگار که بارون اومده، و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 176 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:34

عزیزم، دارم تلاش می‌کنم به خودم باور داشته باشم. و کاری که به نظرم درسته انجام بدم. از جمله این کارها اینه که تصمیم گرفتم وقتی حوصله ندارم درس نخونم. خودم رو مجبور به کاری نکنم کلا. مثلا به این نتیجه و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 185 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:34

با دختری که توی اتاق روبه‌رویی فیزیک هسته‌ای می‌خونه، توی آشپزخونه حرف می‌زدم و یه جاش گفت «آدم مگه چقدر زنده‌اس که چیزی رو که دوست نداره بخونه؟» و یه لحظه خوشحال شدم. مثل همون موقع که با زهرا نشستیم و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 183 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:34

توی بهار، وقتی فرزانه اومده بود، شب قبل از این که بیاد، یک آهنگی از Lauv کشف کردم به اسم Sad Forever. وقتی فرزانه اومد، حدودا هزار بار آهنگش رو گوش دادیم و موزیک‌ویدیوش رو نگاه کردیم. بعدش که رفت، کل و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 180 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:34

شیش ساعته دارم فک می‌کنم چطور ممکنه یه نفر بگه «من به خاطر حجاب شهید شدم». ینی بهش فک کن، چطور ممکنه یه فرد زنده چنین چیزی بگه؟

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:34

می‌دونی، امروز داشتم فک می‌کردم اگه می‌دونستم که قراره نسبتا زیاد عمر کنم، ممکن بود واقعا یک سالش رو با این مبادله کنم که یک حدس نسبی داشته باشم که چرا یه نفر سر یه کلاس عمومی کاملا چرند باید جلو، دقیقا جلوی استاد، بشینه و تند تند تماااام حرف‌های کاملا چرندش رو یادداشت کنه. 

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 214 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:34